بازی Tainted Grail: The Fall of Avalon ساخته استودیوهای «کوئستلاین» (Questline) و «اویکن رلمز» (Awaken Realms)، بعد از بیشتر از ۲ سال حضور توی دسترسی زودهنگام، سال ۲۰۲۵ بالاخره به صورت کامل منتشر شد. این بازی یه نقشآفرینی جهانباز اول شخصه که به بازیهای کلاسیکی مثل «الدر اسکرولز ۴: آبلیویون» و «کینگدم کام: دلیورنس» شباهت داره.
داستان بازی یه برداشت تاریک از افسانههای شاه آرتوره، جایی که مدتها از مرگ این پادشاه گذشته و سرزمین آوالون (Avalon) داره زیر نفوذ یه نیروی فاسد به اسم «ویردنس» (Wyrdness) و یه طاعون مرگبار به اسم «مرگ سرخ» (Red Death) نابود میشه. دنیای بازی فضایی ناامیدکننده داره که بازیکنها رو مدام در معرض چالشهای اخلاقی و غریزه بقا قرار میده.
توی سقوط آوالون خبری از حس قدرت مطلق نیست. بازیکنا همیشه حس آسیبپذیری دارن و حتی در مراحل بالا هم کاملاً در امان نیستن. بازی کند پیش میره و گاهی بیرحمانه میشه، اما این ویژگیها باعث شدن که تجربهای تازه و متفاوت از داستانگویی، انتخابها و دنیایی عمیق و پر جزئیات ارائه بشه.
تریلر رسمی بازی Tainted Grail
داستانگویی و دنیاسازی عالی
بازی Tainted Grail دقیقا مثل نقشآفرینیهای کلاسیکی که ازشون الهام گرفته، داستانگویی و دنیاسازی رو بالاتر از هر چیز دیگهای قرار میده. این به این معنی نیست که گیمپلی بازی لزوما ضعیفه، اما میشه گفت که بهترین حالت تجربهاش برای داستان جذابشه، مخصوصا برای طرفدارای داستانهایی که بسته به انتخابهای مسیر، به چند تا پایان مختلف میرسن. در واقع، داستان سقوط آوالون اونقدر بخش مهمی از هویت اونه که ارزش نداره بیشتر از پیشفرض اولیهاش که یه برداشت متفاوت از افسانههای آرتوری به حساب میاد، چیزی ازش فاش بشه.
اما چیزی که با خیال راحت میشه در مورد داستان سقوط آوالون گفت اینه که بازیکنا رو حسابی گوش به زنگ نگه میداره. یه عالمه افشاگری مهم و پیچش داستانی توی روایت تنیده شده که نه تنها باعث میشه بازیکنا درگیر باقی بمونن، بلکه تشویقشون میکنه قبل از برداشتن قدم بعدی، بیشتر فکر کنن. داستان اغلب بازیکنا رو با انتخابهای بزرگی روبرو میکنه که میتونن نتیجه کل روایت و همچنین بعضی از خطوط داستانی اصلی رو در طول مسیر تغییر بدن؛ و این مقدار قابل توجهی ارزش تکرار به بازی اضافه میکنه که بعضی از نقشآفرینیهایی که ادعای انتخابمحور بودن دارن، به سختی بهش میرسن.
بازی Tainted Grail؛ یه آبلیویون خفقانآور
بازی Tainted Grail مثل یه نسخه تاریک و جدیتر از آبلیویون میمونه. سقوط آوالون اصلاً از الهام گرفتن از بازیهای دیگه خجالت نمیکشه و دقیقاً چیزهایی رو ارائه میده که طرفدارای نقشآفرینی دوست دارن؛ حتی اگه خیلی نوآورانه نباشن. شروع بازی کاملاً به شروع آبلیویون شباهت داره: بازیکنها توی زندان گیر افتادن و یه اتفاق ناگهانی آزادشون میکنه.
کلیشهها و محیطهای آشنای آبلیویون توی سقوط آوالون زیاد دیده میشه، ولی فضای بازی تاریکتر، سنگینتر و عمیقتره. انگار سازندههای «پث آو اگزایل» (Path of Exile)، یعنی استودیوی «گرایندینگ گیر گیمز» (Grinding Gear Games)، یه نسخه جدیتر و بالغتر از آبلیویون رو ساخته باشن. طراحی دشمنها و موسیقی متن بازی هم یه حس و حال شبیه «ویچر» (Witcher) داره.
البته سقوط آوالون کپی این بازیها نیست. به جای این، از دنیای اونها برای ساختن مسیر خودش استفاده کرده و با داستان قوی و دنیاسازی عمیق، یه تجربه مستقل و عالی به بازیکنها ارائه میکنه.
شخصیتها، جانمایه دنیای بازی
بازی Tainted Grail: The Fall of Avalon Grail دنیای خودش رو از طریق شخصیتها و داستان عمیقش میسازه. اما برعکس خیلی از نقشآفرینیهای دیگه، سقوط آوالون فقط به نوشتههای جانبی برای دنیاسازی تکیه نمیکنه و تونسته یه تعادل عالی بین نوشتهها و شخصیتها ایجاد کنه. شخصیتهای غیرقابل بازی (NPC) توی این بازی واقعاً جالب و زنده هستن. تقریباً همهشون دیالوگها و داستانهای خاص خودشون رو دارن و صداگذاریشون هم عالیه. جدا از انیمیشنهای یه کم غیرطبیعی صورتها، هر NPC ارزش صحبت کردن داره و به ندرت حس تکراری بودن میده.
حتی فروشندهها توی بازی حس شخصیتهای واقعی رو به آدم میدن و به مرور زمان دیالوگهاشون تغییر میکنه و به اتفاقات بازی واکنش نشون میدن. این باعث میشه ارزش اینو داشته باشه که بهشون سر بزنین که نظرشون رو در مورد آخرین رویدادها بدونین. در نتیجه، سقوط آوالون دنیایی زنده داره که بازیکنها میتونن به جای خوندن صِرف داستان، از طریق تعامل با شخصیتها عمیقاً اون رو تجربه کنن. این موضوع باعث میشه دنیای بازی پویا و واقعی به نظر برسه.
دنیای وسیع و متنوع
دنیای سقوط آوالون شاید پر از محتوا باشه، اما استایل و ظاهر خوبی هم همراهش داره. از نظر بصری، دنیای جهانباز بازی خیرهکنندهست، هر چند بیشتر وقتا تاریکه و یه مه خفقانآور اون رو پوشونده. از اون دنیاهای جهانبازیه که خیلی راحت حواس آدم رو پرت میکنه، نه فقط به خاطر اینکه خیلی بزرگه، بلکه عمدتا به خاطر اینکه خیلی متنوعه. بر خلاف خیلی از نقشآفرینیهای مدرن که از اَسِتهای (asset) تکراری برای سیاهچالها، روستاها و جاهای مشابه استفاده میکنن، تقریبا هر منطقه توی سقوط آوالون ظاهر، حس و حتی رفتاری شبیه جایی داره که قبلا هیچوقت اونجا نبودین و این باعث میشه گشتوگذارهای فرعی گاهبهگاه ارزشش رو داشته باشه.
این تنوع همچنین توی زیستبومهای مختلف بازی Tainted Grail هم به نمایش گذاشته شده، که بازیکنا میتونن با پیشرفت توی داستان، از نزدیک شاهدش باشن. چیزی که این جنبه از دنیا رو حتی جذابتر میکنه اینه که هر منطقه اصلی خیلی بزرگ نیست، پس بازیکنا میتونن مطمئن باشن قبل از اینکه به منطقه بعدی هدایت بشن، خیلی از اون خسته نمیشن. دنیای جهان باز سقوط آوالون همچنین از نظر بصری هم زیباست و اونقدر جزئیات و کیفیت بصری کافی داره که اون رو در حد و اندازههای بعضی از بهترین نقشآفرینیهای امروزی قرار میده.
همونطور که گفتیم بازی Tainted Grail نه فقط توی داستان و شخصیتپردازی، بلکه توی گشتوگذار توی دنیای جهان باز هم عالی عمل کرده. سقوط آوالون به خاطر تنوع بالای محیطهاش، به ندرت تکراری میشه. برعکس بازیهایی مثل آبلیویون، که غارها و سیاهچالهاش خیلی شبیه هم بودن، اینجا هر منطقه حس متفاوت و تازهای داره.
توی این بازی، هر چی بیشتر بگردین، بیشتر پاداش میگیرین. کلی آیتم برای جمعکردن هست که اکثرشون برای ساختن وسایل جدید به درد میخورن. مخصوصاً کیمیاگری (Alchemy) توی این بازی خیلی کاربردیه و بازیکنا میتونن با جمع کردن مواد اولیه، کلی معجون و داروی مفید درست کنن.
البته گشتوگذار فقط پیدا کردن آیتم نیست. بازیکنا توی مسیرشون با شخصیتها و دشمنای جالبی روبهرو میشن که اگه فقط خط اصلی داستان رو دنبال کنن، هیچوقت اونا رو نمیبینن. مثلاً ممکنه توی یه غار دورافتاده، یه شخصیت عجیب ببینید که ادعا میکنه انسان نیست، یا به طور تصادفی با یه گروه مرموز برخورد کنید که شما رو پیش رهبرشون میبرن. همه اینها باعث میشه چرخیدن توی این دنیای عمیق واقعاً ارزشش رو داشته باشه.
سیستم ماموریتهای درجه یک
سیستم مأموریتهای این بازی یه تفاوت بزرگ با بازیهای دیگه داره: هیچ نشانگری روی نقشه نیست که دقیقاً بهتون بگه از کجا مأموریت بگیرین. برای این کار باید موشکافانه با شخصیتها صحبت کنین و همهجا رو بگردین. این ویژگی به بازیهایی مثل «الدر اسکرولز ۵: اسکایریم» و «بوردرلندز ۴» شباهت داره. یعنی بعضی مأموریتها با گشتوگذار توی مناطق جدید به طور خودکار فعال میشن. این سیستم هم گشتن توی دنیای بازی رو لذتبخش میکنه، هم بازیکنها کاملاً توی دنیای بازی غرق میشن.
مأموریتهای اصلی بازی Tainted Grail جذاب و پرمحتوا هستن، ولی نکته عالیتر اینه که مأموریتهای فرعی هم به همون اندازه جالب طراحی شدن. اینجا خبری از مأموریتهای تکراری مثل «برو فلان دشمن رو بکش» یا «یه وسیله خاص بیار» نیست. هر ماموریت فرعی، داستان خاص خودش رو داره که شخصیتها رو عمیقتر میکنه و مهمتر از همه، به بازیکنها اجازه میده با تصمیمات واقعی، دنیای اطراف رو تغییر بدن.
البته سیستم مأموریتها یه مشکل مهم داره. به خاطر اینکه سطح دشمنها متناسب با بازیکن تنظیم نمیشه، گاهی پیشرفت توی داستان به مشکل برمیخوره و بازیکنها مجبور میشن مأموریتهای فرعی بیشتری انجام بدن که سطحشون بالا بره و بتونن از دشمنهای سختتر عبور کنن. این موضوع آزادی بازیکنها رو محدود میکنه و باعث میشه انجام مأموریتهای فرعی دیگه اختیاری نباشه، بلکه یه جورایی اجباری بشه.
مبارزات بیش از حد ساده
با اینکه بازی Tainted Grail توی دنیاسازی، داستان و مأموریتهاش خیلی خوب عمل کرده، متاسفانه مبارزاتش خیلی ساده و مشکلدارن. مبارزه توی این بازی شبیه بازیهای قدیمیتر نقشآفرینی مثل «آبلیویون» طراحی شده: یه سیستم خیلی ابتدایی که بیشتر به زدن یه دکمه برای حمله یا استفاده از جادو خلاصه میشه. شاید این سیستم اولش جذاب باشه، اما خیلی سریع تکراری میشه.
مثلاً تیراندازی با سلاح دوربُرد واقعا کلافهکننده است. زدن تیر به دشمنها به شکل غیرمنطقی سخته و اگه تیرتون خطا بره، کل دشمنها خبردار میشن و به شما حمله میکنن. درگیریهای تنبهتن هم اوضاع بهتری ندارن. بازی اجازه جاخالی دادن و دفع کردن (parry) ضربات دشمن رو میده، اما زمانبندی درست برای دفع کردن ضربات اونقدر کوتاه و سخت طراحی شده که ممکنه بازیکنا بعد از چند بار تلاش، بیخیال استفاده از این مکانیک بشن.
هوش مصنوعی دشمنها هم پر از ایراده. دشمنها خیلی وقتا توی محیط گیر میکنن یا حرکات غیرطبیعی انجام میدن. همین باعث میشه بازیکنا بتونن راحت ازشون سواستفاده کنن و بدون چالش خاصی اونا رو شکست بدن. در نهایت، مشکلات هوش مصنوعی، دقت پایین تیراندازی و سادگی بیش از حد مبارزات باعث شده که سیستم مبارزه بازی از بقیه بخشهاش عقب بمونه و تجربه بازیکنها رو تحت تاثیر قرار بده.
سیستم تجهیزات نه چندان خوب
سیستم تجهیزات بازی Tainted Grail در نگاه اول خیلی متنوع و جالب به نظر میرسه؛ یه عالمه ست زره و سلاح برای انتخاب دارین، که از این جهت بیشتر شبیه نقشآفرینیهای جدید مثل «اَوود» (Avowed) طراحی شده تا بازیهای کلاسیک قدیمیتر. اما این سیستم یه مشکل بزرگ داره: خیلی نامتعادله.
مهمترین ایراد اینه که تجهیزات خوبی که بازیکنا پیدا میکنن معمولاً به ویژگیهای (Attribute) خیلی بالایی نیاز دارن. این باعث میشه بیشتر تجهیزاتی که اوایل بازی پیدا میکنین بیاستفاده بمونن، تا بعداً بتونین ویژگیهای لازم برای استفاده ازشون رو به دست بیارین. تا اون زمان هم احتمالاً کلاً یادتون میره چنین تجهیزاتی داشتین.
یه مشکل عجیب دیگه هم اینه که نیازمندیهای آماری سلاحها و زرهها منطقی نیستن. مثلاً ممکنه یه تبر سنگین دو دستی به چابکی (Dexterity) و ادراک (Perception) بالا نیاز داشته باشه، ولی یه خنجر که باید سبک و سریع باشه به قدرت (Strength) بالا نیاز داشته باشه. این مشکلات باعث میشن ساختن یه شخصیت متعادل خیلی سخت بشه، مگه اینکه از ستهای آمادهای که خود بازی پیشنهاد میده استفاده کنین.
البته هنوزم پیدا کردن تجهیزات جدید توی بازی لذتبخشه، مخصوصاً وقتی اونها رو از دشمنای خاص و منحصربهفرد میگیرین. اما مشکلات سیستم تجهیزات باعث میشه این بخش بازی نتونه به خوبی بقیه بخشهاش ظاهر بشه.
بازی Tainted Grail: The Fall of Avalon — سخن آخر
بازی Tainted Grail شاید بینقص نباشه، ولی دقیقاً همون چیزایی رو ارائه میده که از یه نقشآفرینی جهانباز کلاسیک مثل آبلیویون انتظار میره. فضای بازی، تاریک و جدیه و حتی اگه بعضی وقتا مبارزاتش ضعیف یا سیستم تجهیزاتش مشکلدار باشه، همیشه یه هویت محکم داره که تا مدتها توی ذهن بازیکنا باقی میمونه.
ارزش اصلی Tainted Grail: The Fall of Avalon اینه که ایدههای نقشآفرینیهای کلاسیک رو به یه شکل جدید و تیرهتر ارائه میکنه. بازتفسیر داستان افسانه شاه آرتور توی این بازی واقعاً جدی و پخته است و بازیکنا رو توی دنیایی در حال نابودی قرار میده که هر انتخاب مهم و پر از پیامده. در نهایت، سقوط آوالون با وجود ایراداتش یه تجربه عمیق، فراگیر و بهیادماندنیه که دقیقاً میدونه چی رو میخواد ارائه بده و به ندرت از مسیر اصلی خودش منحرف میشه.