صفحه اصلی > مقاله : بازی Split Fiction؛ تجربه‌ای متفاوت از خلاقیت، روایت داستانی و بازی دو نفره

بازی Split Fiction؛ تجربه‌ای متفاوت از خلاقیت، روایت داستانی و بازی دو نفره

بازی Split Fiction

بازی Split Fiction دوباره ثابت کرد که استودیو هیزلایت فقط یه تیم خلاق و باهوش نیست؛ بلکه واقعاً عاشق اینه که بازی‌های دو نفره رو بهتر کنه. هیزلایت همیشه عملکرد خوبی داشته اما دیدن پیشرفت فوق‌العاده‌شون نسبت به بازی قبلی یعنی It Takes Two که خیلی تحسین شده بود، واقعاً آدم رو شگفت‌زده می‌کنه.

خرید پلی استیشن ۵

محیط‌های بازی بزرگ و پر از تنوعه و هر مرحله جذابیت خاص خودش رو داره. شخصیت‌های اصلی، میو و زویی، واقعاً عمیق طراحی شدن و هر کدوم حال و هوای خاص خودشون رو دارن. توی این بازی، مکانیک‌ها و گیم‌پلی‌های جدید و خلاقانه با سرعت بالایی معرفی می‌شن و تقریباً همه‌شون اونقدر خوب و جذابن که اگه جداگانه هم عرضه می‌شدن، می‌تونستن یه بازی مستقل باشن.

داستان‌گویی بازی هم خیلی قویه و اتفاقات کلیدی بازی به شکلی طراحی شدن که به طور همزمان هم لحظات تلخ و غم‌انگیز داشته باشن، هم نقدهای اجتماعی تند، شوخی‌های سیاه و لحظات شادی و سرگرمی خالص.

البته یه مقدار اغراق مصنوعی تو داستان و مخصوصاً شخصیت منفی اصلی یعنی «ریدر» به چشم می‌خوره. ولی در مجموع، Split Fiction نه فقط یه قدم بزرگ برای هیزلایته، بلکه کلاً یه استاندارد جدید برای بازی‌های دونفره تعریف کرده.

تریلر بازی

شروع داستان

بازی Split Fiction

بازی Split Fiction با این‌که واقعاً فوق‌العاده‌ست، ولی شروع داستانش یه مقدار کلیشه‌ای و حتی قابل پیش‌بینیه. داستان با معرفی دو شخصیت اصلی یعنی میو هادسون و زویی فاستر شروع می‌شه. این دو نفر دقیقاً نقطه مقابل همدیگه‌ن؛ میو یه آدم سرد و جدیه که عاشق سبک علمی-تخیلیه و خیلی اهل باز کردن سفره دلش جلوی بقیه نیست. برعکسش، زویی شخصیت گرم و صمیمی‌ای داره و طرفدار پر و پا قرص فانتزیه.

اما این دو آدم متفاوت یه ویژگی مشترک دارن: هر دو نویسنده‌های تازه‌کاری هستن که خیلی به پول و چاپ اولین کتابشون نیاز دارن.

ماجرا از جایی شروع می‌شه که شرکت «ریدر پابلیشینگ» وارد قصه می‌شه؛ یه کمپانی نوپا که تکنولوژی پیشرفته رو با داستان‌سرایی ترکیب کرده و یه دنیای مجازی می‌سازه که آدم‌ها کاملاً توی اون غرق می‌شن. میو و زویی با شنیدن پیشنهاد ریدر سریعاً قبولش می‌کنن، اما زویی که آدم ساده و خوش‌بینیه، بدون هیچ نگرانی خودش رو کاملاً در اختیار دستگاه شبیه‌ساز این شرکت می‌ذاره و ایده‌هاش رو بهش تحویل می‌ده. ولی میو که حس می‌کنه یه جای کار ایراد داره، به سرعت از قضیه کنار می‌کشه.

بازی Split Fiction

البته مخالفت میو با این قضیه خیلی سریع از حد حرف و بحث می‌گذره و به یه درگیری فیزیکی می‌رسه. وسط همین دعواها، ریدر که یه مدیر جوان و تکنولوژی‌باز سیلیکون‌وَلی‌-طوره، به‌صورت کاملاً اتفاقی میو رو هل می‌ده داخل همون دستگاه شبیه‌سازی که زویی از قبل بهش متصل شده؛ دستگاهی که فقط برای یه نفر ساخته شده بود. این ماجرا باعث می‌شه تخیلات این دو نفر با هم ترکیب بشه و دنیای عجیبی به وجود بیاد که ترکیبی از سبک‌ها و افکار کاملاً متفاوتشونه.

مشخصاً زویی اصلاً خوشش نمیاد که دنیای فانتزیش توسط حضور میو خراب شده باشه، اما کم‌کم میو اون رو متقاعد می‌کنه که قضیه خیلی جدیه و شرکت ریدر پابلیشینگ، برنامه‌های ترسناکی پشت پرده داره. اون‌ها متوجه می‌شن که این شرکت داره ایده‌های نویسنده‌ها رو از ذهنشون می‌دزده، بعد هم خاطراتشون رو پاک می‌کنه که بدون هیچ هزینه‌ای، راحت از اون ایده‌ها استفاده کنه.

همین موضوع باعث می‌شه که میو و زویی، با وجود همه اختلافات‌شون، یه اتحادِ اجباری رو شروع کنن. این دو نفر مجبور می‌شن وارد دنیای داستانیِ ساخته‌شده از ذهن خودشون بشن و توی این فضاهای عجیب دنبال یه‌سری گلیچ (glitch) بگردن که بتونه راه نجات و خروج رو بهشون نشون بده؛ البته راهی که هم نجاتشون بده و هم بتونن خاطرات و ایده‌هاشون رو سالم نگه دارن.

دنیا سازی بی‌نظیر

بازی Split Fiction

ایده کلی بازی Split Fiction تا حدود زیادی به خصیصه‌ای کمک می‌کنه که استودیو هیزلایت  توی اون خبره‌ست: ساختن دنیاهای زیبا و پر مغزی که بازیکن بتونه همه جاش رو با کلی ابزار خاص و حساب‌شده کشف کنه. وقتی میو و زویی تصمیم می‌گیرن جلوی ریدر قد علم کنن، این فرصت گیرشون میاد که برن سراغ بیشتر از ۲۰ تا دنیای متفاوت که هر کدوم  از یه گوشه‌ از ذهن خلاق خودشون به وجود اومدن.

شاید فکر می‌کنید تعدد این دنیاها چیز عجیبیه ولی این تازه اول کاره و هر دنیایی که واردش می‌شین، پر از سورپرایز و چیزهای شگفت‌انگیزیه که آدم رو به فکر وا می‌داره که چطوری این‌ همه تنوع و جزئیات رو تونستن داخل این بازی جا بدن.

از طرفی درسته که همهٔ دنیاها یا توی ژانر سای‌-فای هستن یا فانتزی، ولی جزئیات اونا زمین تا آسمون با هم فرق دارن. مثلاً توی فصل دوم بازی که «انتقام نئونی» (Neon Revenge) اسمش رو گذاشتن، میو و زویی به یه دنیای تاریک و شگفت‌انگیز وارد می‌شن که حال‌وهوای فیلم بلید رانر (Blade Runner) رو داره. این‌جاست نقش یه سایبر نینجا رو بازی می‌کنید و باید یه شَرخَر وحشی رو از پا در بیارید.

این دنیای تاریک و خاص از ذهن میو بیرون اومده و فضای کاملاً متفاوتی داره. توی این مرحله، دو تا سلاح کاربردی داریم؛ یه شمشیر مخصوص که می‌تونه جاذبه رو به‌ هم بریزه و یه شلاق سایبری قدرتمند. وظیفه ما به عنوان بازیکن اینه که این دو تا رو با هم هماهنگ کنیم که هم از مراحل رد بشیم و هم دشمن‌ها رو قلع و قم کنیم.

بازی Split Fiction

این‌جا هم‌زمان با مبارزه، از دیوارها بالا می‌ریم، مَعلق می‌زنیم و دشمن‌ها رو به جون همدیگه می‌ندازیم. بعد هم وارد یه سری تعقیب‌وگریز سرعتی توی وسیله‌هایی شبیه به ماشین‌های فیلم ترون (Tron) می‌شیم.

این مرحله سه‌ تا «داستان فرعی» داره که زویی نوشته و بینشون یه مرحله  قرار داره که به‌ جرات می‌تونیم بگیم یکی از عجیب‌ و غریب‌ترین و سیاه‌ترین شوخی‌هایی بود که توی یه بازی می‌شه تجربه کرد. این‌جا بود که فهمیدیم استودیو هیزلایت واقعا مرزهای داستان‌های نامتعارف رو توی بازی‌ها رد کرده.

جالب این‌جاست که با این‌که همین قسمت انتقام نئونی خودش می‌تونه یه اثر مستقل فوق‌العاده‌ باشه که بازیکن رو مدام از یه صحنه جالب می‌ندازه توی یه صحنه جالب‌تر، این فقط نوک قلهٔ کوه یخ گیم‌پلی بازیه!

ادای احترام به بازی‌های خاطره‌انگیز، بدون تکرار کلیشه

بازی Split Fiction

بازی Split Fiction علاوه‌ بر این‌که یه تجربه خاص و متفاوت ارائه می‌ده، مثل یه ادای احترام به بازی‌های خاطره‌انگیز دیگه هم هست.

مثلاً یه مرحله‌ توی بازی هست که عملاً ادای احترام خالص به بازی Tony Hawk’s Pro Skater به حساب میاد. یه جای دیگه، خیلی واضح می‌خواد حال و هوای بازی‌های دوبُعدی متروید (Metroid) و ایکاروگا (Ikaruga) رو بازسازی کنه. حتی یه گوشه از بازی، تلنگری بامزه به بازی‌های From Software هم هست که دوستداران بازی‌های سولزلایک این استودیو رو سر ذوق میاره. توی یه بخش دیگه هم یه شیرجه از ارتفاع توی یه کاهدون رو داریم که مشخصا به سری بازی‌های Assassin’s Creed اشاره داره. پس این مدل لحظات خاص توی بازی کم نیست.

بعضی بازی‌ها مثل استرو بات بیشتر شبیه یه نمایش از بازی‌های معروف دیگه هستن و تا حدی نقش تبلیغ براشون رو دارن. یعنی به‌جای این‌که خودشون یه تجربهٔ جدید و مستقل باشن، بیشتر تلاش می‌کنن با استفاده از نوستالژی و اسم‌های آشنا مخاطب رو جذب کنن. اما بازی Split Fiction ثابت می‌کنه که می‌شه یه اثر کاملاً مستقل ساخت که در عین الهام گرفتن از بازی‌های خاطره‌انگیز، فقط به یادآوری آثار قدیمی وابسته نباشه و بتونه یه تجربهٔ تازه و متفاوت ارائه بده.

دنیای عجیب‌وغریب و گیم‌پلی درجه‌یک

بازی Split Fiction

یکی از دنیاهای خاص و جذاب بازی Split Fiction دنیاییه به اسم «بازار ماه» (The Moon Market). این دنیا با فضایی فانتزی و متفاوت طراحی شده؛ پر از برج‌های بلند، گربه‌های شبح‌-طور و موش‌کورهایی که شنل جادوگری پوشیدن و روی خیابون‌های سنگفرش راه می‌رن. همه‌ چی طوری ساخته شده که با جزئیات دقیق و حال‌وهوای متفاوتش، شما رو جذب کنه و باعث بشه از گشت‌وگذار توی این دنیا حسابی لذت ببرید.

بازی Split Fiction دنیایی پر از محیط‌های متنوع و چشم‌گیر داره که هر کدوم فضای خاص خودشون رو دارن. مرحله‌ای مثل The Hollow با طراحی تاریک و باشکوهش می‌تونه آدم رو یاد لوکیشن‌های ترسناک Elden Ring بندازه. توی بعضی از بخش‌های بازی هم شخصیت‌ها وارد دفتر نقاشی زویی در دوران کودکی می‌شن و به دنیایی می‌رن که از تخیل یه کودک شکل گرفته. حتی مراحلی وجود داره که شخصیت‌ها کاملاً از جسمشون جدا می‌شن و با ذهنشون ماجراجویی می‌کنن.

اما فراتر از طراحی‌های خلاقانه و فضاهای متفاوت، چیزی که بازی Split Fiction رو خاص‌تر می‌کنه، گیم‌پلی دقیق و فکرشده اونه. بعضی از ابزارها و قدرت‌هایی که توی بازی معرفی می‌شن، انقدر خوب طراحی شدن که هر کدوم می‌تونستن پایه یه بازی جدا باشن. برای مثال، توی بخشی از بازی، بازیکن‌ها به دوتا اسلحه دسترسی دارن که قابلیت عبور از دو نوع سپر مختلف رو دارن و برای شکست دادن دشمن‌ها باید کاملاً با هم هماهنگ عمل کنن. این هماهنگی توی تعقیب‌وگریزهای سریع بازی حتی مهم‌تر می‌شه؛ جایی که کوچک‌ترین اشتباه، مثل برداشتن یه مانع ساده، می‌تونه باعث باخت یا شکست یکی از بازیکن‌ها بشه.

خلاقیتِ بی‌پایان

بازی Split Fiction

بازی Split Fiction فقط به ایده‌های خلاقانه اولیه خودش محدود نمی‌مونه و هرچی جلوتر می‌ره، مخصوصاً توی فصل آخر به اسم «اسپلیت» (Split)، لایه‌های تازه‌ای از خلاقیت رو رو می‌کنه. درست زمانی که به نظر می‌رسه بازی به بالاترین نقطه خودش رسیده و دیگه چیزی برای غافل‌گیر کردن نداره، مکانیک‌های جدیدی وارد میدان می‌شن که تجربه بازی رو پیچیده‌تر و جذاب‌تر از قبل می‌کنن.

با این حال، فراتر از گیم‌پلی و طراحی‌های خلاقانه، چیزی که باعث می‌شه Split Fiction به یه تجربه ماندگار تبدیل بشه، شخصیت‌های اصلی اونه. توی شروع بازی، رابطه زویی و میو به نظر خیلی ساده و کلیشه‌ای میاد؛ یکی خوش‌بین و پرانرژی، یکی جدی و بداخلاق. همه‌ چیز طوری پیش می‌ره که انگار قراره با هم دوست بشن و تفاوت‌های همدیگه رو بپذیرن؛ مدلی از داستان که بارها دیده شده.

اما چیزی که این داستان رو متفاوت می‌کنه، عمق شخصیت‌پردازی و رابطه‌ایه که بین این دو شکل می‌گیره. در طول بازی، وقتی با هم وارد دنیاهای خیالی و قصه‌های شخصی خودشون می‌شن، کم‌کم گذشته‌ها، ترس‌ها و زخم‌های قدیمی‌شون رو مرور می‌کنن و همین سفر باعث می‌شه ارتباطی واقعی و تاثیرگذار بین این دو ساخته بشه.

بازی Split Fiction

میو با همهٔ بدبینی و تندی‌، آدمی وفادار، مهربون و پرانرژی از آب درمیاد. زویی هم که با خیال‌پردازی و خوش‌بینی شناخته می‌شه، پشت این ظاهر شاد، خاطرات دردناکی داره که باعث شده بیشتر از بقیه دلش بخواد به دیگران امید بده و نذاره کسی تنها بمونه. بازی Split Fiction با همین شخصیت‌پردازی‌ها نشون می‌ده که پشت هر رفتار، یه داستانی هست و آدم‌ها خیلی پیچیده‌تر از چیزی‌ هستن که به نظر می‌رسه.

بازی علاوه‌ بر ارتباطات بین آدم‌ها، به یکی دیگه از ویژگی‌های اساسی انسان هم توجه می‌کنه: خلاقیت. موضوعی که این روزها با بحث‌های مربوط به هوش مصنوعی مولد (Generative AI) بیشتر از همیشه اهمیت پیدا کرده. شخصیت منفی بازی یعنی ریدر، نماد همون افرادیه که می‌خوان خلاقیت رو از ذهن آدم‌ها کش برن، توی یه ماشین بریزن و بدون نیاز به انسان‌ها، داستان تولید کنن.

بازی Split Fiction به‌ وضوح تاکید می‌کنه که قصه‌گویی و خلق ایده فقط ساخته و پرداخته ذهن آدم‌هاست. چیزی که از خاطرات، تجربه‌ها و احساسات ساخته می‌شه و هیچ ماشینی نمی‌تونه جای اون پیچیدگی و عمق انسانی رو بگیره. خلق کردن بخشی از وجود آدم‌هاست و نمی‌شه اون رو جدا یا جایگزین کرد.

یه بازی دو نفره خلاقانه

بازی Split Fiction

بازی Split Fiction فقط یه سرگرمی ساده نیست؛ یه تجربه کامله که با داستان قوی، شخصیت‌های دوست‌داشتنی، گیم‌پلی خلاقانه و دنیای پر جزئیات، می‌تونه شما رو غافلگیر کنه. این بازی به خوبی نشون می‌ده که بدون همکاری و خلاقیت، هیچ راهی برای پیشرفت در زندگی وجود نداره و از اون مهم‌تر، یادآوری می‌کنه که قصه‌ها و ایده‌هایی که از دل تجربه‌های واقعی آدم‌ها در اومدن، چیزی نیست که بشه دزدید یا با یه ماشین اونا رو جایگزین کرد. بازی Split Fiction هم لذت‌بخشه، هم داستانی پر مغز داره؛ هم یه ماجراجویی هیجان‌انگیزه و هم یه یادآوری زیبا از این‌که خیال‌پردازی و قصه‌سازی مختص ذهن انسان‌هاست.

محمد قربانی

پست های مرتبط

بازی Assassin’s Creed Shadows؛ شبیه‌ساز شینوبی

تعداد بازدید ۴۱ بعد از سال‌ها انتظار، بالاخره Assassin’s Creed رفت سراغ…

۱۴۰۴/۰۱/۱۰

بازی The First Berserker: Khazan؛ یه سولزلایک جذاب و نفس‌گیر

تعداد بازدید ۳۰ بازی The First Berserker: Khazan همه نشانه‌های آشنای یه…

۱۴۰۴/۰۱/۰۹

بازی‌های محبوب استیم: ۲۰ بازی برتر تمام دوران‌ به همراه آخرین تریلرها

تعداد بازدید ۱۱۶ استیم یکی از محبوب‌ترین پلتفرم‌ها برای بازی‌های کامپیوتری توی…

۱۴۰۳/۱۲/۲۷

دیدگاهتان را بنویسید