بوی لاشه گندیده توی هوا پیچیده، جیغ و داد هموطنهای تیکه تیکه شدهت رو میشنوی و لبهات شروع میکنه به لرزیدن. یه صدا تو سرت داد میزنه: «گذاشتی بمیرن!» همونطور که ناامیدانه به طرف بدنهای بیجون میخزی، یه صدای دیگه هم تو سرت التماس میکنه: «نجاتشون بده!» اما قاتلشون تو رو دیده. همزمان که تیغه خونیش رو بیرون میکشه، با دستهای لرزون شمشیرو بلند میکنی. با خودت کلنجار میری: «تو؟! باهاشون بجنگی؟ تو ضعـیفی! اینجا میمیری!» بازی Hellblade II پر از این فضاسازیهای هولناکه.
اگه بگیم Hellblade II استرسآوره، کمگویی کردیم. این بازی هم حماسه خونین نورس (نروژی) داره، هم یه تصویر وحشتناک واقعی از زندگی با سایکوز که ترسهای تاریخی رو با هیولاهای تو سر آدم قاطی میکنه. بعد از سفر کابوسوار سنوئا تو هلهایم، این دنباله غیرمنتظره، قهرمان بدشانس ما رو به یه کشتی بردههای ایسلندی زنجیر میکنه. دزدان نورس اون رو از سرزمین مادریش، اورکنی، دور میکنن و با یه طوفان وحشتناک به ساحل میرسه. با مردن هموطنهای اسیرش، خودش رو تنها تو ایسلند خشن قرن دهم پیدا میکنه.
اگه نگران بودین که تیم «نینجا تئوری» بعد از خریداری شدن توسط مایکروسافت، از اون تیزی همیشگیشون کم بشه، اشتباه فکر کردین؛ با دیدن جنازههای متعفن و مگسزده کف کلبههای دهکده و غولهای وحشی که توی غارهای تاریک دنبالتون میکنن، خشونت بیرحمانه بازی Hellblade II نشون میده که بودجه بیشتر فقط باعث شده سازندهها بتونن به درجههای تازهای از بیرحمی برسن.
مثل نسخه قبلی، برای داشتن یه تجربه کامل، هدفون لازمه. بعد از کشته شدن معشوقش تو بازی Hellblade: Senua’s Sacrifice، سنوئا که داغداره، جنون ناشی از این اتفاق رو نفرینی قدیمی میدونه و اسم صداهای مختلفی رو که تو سرش میاد «عذابدهندهها» میذاره. بازی Hellblade II از همون تکنولوژی صدای سهبعدی برای زنده کردن جنون سنوئا استفاده میکنه، چیزی که با زمزمههای تهدیدآمیز و عصبانیتر شدن صداها تو گوشتون، حس ترس رو تو وجودتون القا میکنه.
ملینا یورگنز توی نقش سنوئا اجرای فوقالعادهای داره و صداهای درگیر ذهنش هم با هنرنمایی فوقالعاده بازیگرانی مثل هلن گولن و اَبی گرینلند به شکلی ترسناک زنده شدن. با این حال، ترسهای Hellblade II فقط سایههای درون ذهن سنوئا نیستن. وقتی تو ایسلند خیرهکنندهای که بازی ساخته، روی دشتهای وسیع نورس و قلههای برفی کوهها میچرخین، خیلی زود میفهمین که واقعیت هم میتونه به اندازه توهمات سنوئا وحشتناک باشه. ساخته نینجا تئوری یادآور همون ترکیب آزاردهنده فولکلور و تاریخیه که تو فیلم وایکینگی «مرد شمالی» ساخته رابرت اِگرز تو سال ۲۰۲۲ دیدیم.
سنوئا دیگه تو سفر پرخطرش تنها نیست. یه گروه از شخصیتهای مختلف بهش اضافه شدن که به جذابتر کردنِ داستان پرماجراش کمک میکنن. تو این بازی با همه جور دشمنی میجنگید؛ از وایکینگها و غولها گرفته تا مردههای متحرک. تو این مبارزهها، خطِ مرز بین دنیای واقعی و جنون سنوئا کمرنگ میشه. یه قسمت توی یه غار ترسناک وحشتِ روانی به بالاترین حد خودش میرسه.
تو این بازی شبیه به بازی Death Stranding، از صخرههای عجیب و غریب ایسلند استفاده شده تا داستان علمی-تخیلیِ سورئالش رو زنده کنه. این بازی با ترکیبِ تکنیکهای واقعگرایانه فتوگرامتری، نماهای عریض و خشدار فیلمها، تا الان تبدیل به خیرهکنندهترین بازی از نظر بصری توی نسل کنسولهای فعلی شده. گیمرها معمولا با حالتهای عکاسی تو بازیها ور نمیرن ولی تو این بازی نمیتونید جلوی خودتون رو بگیرید که وسط اون مبارزاتِ وحشتناک، بازی رو نگه دارید و چند تا عکس خوشگل از منظره بگیرید.
اون بخشهای معمائیِ توهمزا و سورئال بازی اول هم دوباره برگشتهن و مرتب با کشوندن سنوئا به کابوسها، اون لحظههای سینمایی رو باحال میکنن. تو این محیطها، همه چیز مثل یه ویدیو کلیپ از گروه موسیقی Tool تو دهه ۲۰۰۰ میلادی تاب برمیداره و خم میشه و زمزمههای خشمگینِ راهنماییهای ضد و نقیض به یه سمفونیِ استرسآور تبدیل میشه. این حسِ ناخوشایند سینمایی تو بازی Hellblade II حالا بیشتر تقویت شده. وقتی داری ضربه شمشیر رو دفع میکنی یا از چنگالهای شیطانی جا خالی میدی، هیچ راهنما، نوار سلامتی یا نشوندهنده قدرتی وجود نداره که بهت راه رو نشون بده؛ فقط یه سنوئا رو توی صحنه دارید که هر لحظه بیشتر زخمی و بیحال به نظر میرسه.
بازیهای ویدیویی همیشه بهخاطر اینکه این اجازه میدن جای شخصیت بازی کنیم تحسین شدهن و Hellblade II از این قابلیت تعاملی برای ایجاد همدردی واقعی و چالشبرانگیز بودن استفاده میکنه. هر کسی که با اضطراب زندگی میکنه به شنیدن نجواهای ذهنی غیرقابل اعتماد تو سرش عادت داره، ولی تجربه این صداهای ذهنی به صورت مداوم و عمدی توی یه بازی خیلی نادره. حتی اگه گیمر سلامت روان کامل داشته باشه، یه حس رهاشدگی و تنهایی عجیبی از شنیدن اضطرابهای درونی و تردیدهای این شخصیت در دنیای واقعی بهش دست میده.
بازی Hellblade II بهعنوان دنباله پرخرج یه بازی مستقل هنری درباره PTSD، غیرمنتظرهترین بلاکباستر سال ۲۰۲۴ محسوب میشه. اما از شروع اعصابخردکن تا اوج خونین و جسورانهش، یه موفقیت تاثیرگذار و ترسناکه. این یه بازی نسبتاً کوتاه با فیلمنامهای سفت و سخته و شبیه خیلی از بازیهای دیگه نیست؛ اما در حالی که بازیهای زیادی این روزا، ساعتها گیمپلی و لولآپ رو ارائه میدن، Hellblade II یه تجربه تأثیرگذار و عمیق رو در اختیار گیمر میذاره.
تو این بازی یه لایه از مهربونی لابهلای خشونت وجود داره که نشون میده حتی بزرگترین هیولاهای دنیا هم زمانی درونشون یه انسان داشتن. تو این دوره و زمونه پر از سردرگمی، پیام ساده انتخاب همدردی به جای نفرت، خیلی پرمعنا به نظر میرسه. با تعطیل شدن استودیوهای برنده بَفتا توسط شرکتهای بزرگ هم، بازیای مثل Hellblade II ارزش توجه گیمرها رو داره. اگه دنبال یه بازی ایکس باکس اس یا ایکس میگردید که حسابی درگیرتون کنه، این بازی رو از دست ندید. البته هلبلید ۲ برای پیسی هم عرضه شده.